نیکینیکی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

شکمو

اشتباهات همه ی مادران

١- نگرش ما فوق العاده منفی است: راه حل :آن رفتاری راکه مایلید از فرزند خود ببینیدبه او متذکر شوید هیچ کس دلش نمی خواهد فرزندی تربیت کند که محدودیتها را نمی فهمد. اما "نه" گفتن دایمی والدین به کودک موجب می شود که او نسبت به آن کر شود و این کلمه قدرت خود را از دست می دهد. به علاوه ما اغلب به کودکان می گوییم که نباید فلان کار و به همان کار را انجام دهندبدون آن که به آنها بگوییم چه کار و رفتاری رابهتر است انجام دهند بنابراین ، نه گفتنهایتان را برای مواقع واقعاٌ خطرناک نگه دارید.(مثلاهنگامی که کودک می خواهدچنگال را در پریزفروکند)وبر آموزش وگفتن رفتاری که می خواهید از کودکتان ببینید تمرکز کنیم .برای نمونه ،به جای ان که بگویید:((توی وان حموم نبای...
21 آذر 1390

یه چیز جالب

نی نی ما  با صدای  سشوار و جاروبرقی آروم می شه  دکترش گفته به خاطر این که   در دل مادر  صداهایی   مانند این صداهامی آید  وبه خاطر همین نی نی کوچولو ی ما  وقتی این صدا را می شنوه  احساس امنیت می کنه و آروم می شه ...
16 آذر 1390

نام های ایرانی

آبابا:نام ملکه ی سکایی:دختر آتیس:نام فرشته ی نگهبان گیاهان:دختر آرتا:از نام های مقدس به معنای شاد وسر افراز:پسر آرا:امر به آراستن:پسر آزالیا:درختچه ای با گل های سفید وقرمز:دختر آسا:آرامش وآرایش:دختر آساره:ستاره :دختر آسایا:سایه :دختر آلا:سرخ کم رنگ:دختر آسو:افق،روشنایی:دختر آندیا:همسر بابلی اردشیر اول هخامنشی:دختر آنیا:از نام های رایج:دختر آوه:نام یکی از سرداران سپاه کیخسروکیانی:پسر ارتا :راستی و درستی:دختر ارتان:راستگو:پسر  ارشان :نام پسر اردشیر سوم:پسر ارنا:نام درختی در جنگل های ایران :پسر الیکا:نام پرنده ی کوچک در مازندران :دختر الینا:نام روستایی در رودبار:دختر ...
16 آذر 1390

من اومدم

  صبح بابام و مامانم و مامان بزرگ هام رفتن به بیمارستان  بعد از مدتی  ساعت  هشت و بیست دقیقه  من به دنیا  اومدم  ساعت دو و نیم که شد  عمه هام و خالم ودختر عمه هام و فامیلامون اومدن بیمارستان  دیدن من
4 تير 1390

خانواده ی من

سلام  بچه ها می دونید اسم من چیه  نیکی من این روزها خیلی خوشحالم چون قراره 15 روزدیگه بیام و دنیایه شما رو ببینم خیلی   دوست دارم بدونم  اونجایی که شما زندگی می کنید چه جوریه   فقط می دونم  خانواده ی خیلی خیلی خوبی دارم  یه بابایه خیلی خوب و  یه مامانه  دلسوز و مهربون وسه عمه ی دوست داشتنی وخاله ای مهربون  دو تا مادربزرگ مهربون و شیرین زبون مامان بزرگ بابام هم خیلی مهربونه حالا شد سه تا مادربزرگ دوتا هم دختر عمه ی کوچولو که من رو خیلی  خیلی دوست دارن این بود خانواده ی من   ...
28 خرداد 1390

شستو شوی لباس نی نی ما

14روز مونده تا بیام و دنیای شما رو ببینم مامانم برام یه لباس سفید وخوشگل خریده و اونو داده به دختر عمه های  ناز و کوچولوم تا اونو برام با شامپو بچه  بشورن اونم توی تشت وسط اتاق. تا وقتی به دنیااومدم هم خوشگل  باشم هم لباس نرم وسفید وتمیز برتن داشته باشم
28 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به شکمو می باشد